قـــــرآن و منبـــر و دو ســـه خـــط روضــــهی عطـــــش ...
ساعــــــات خـــوب هفتــــه، همیـــــن چنــد ساعــــت اســــت ...
پ.ن: اللهـــــم الرزقنــــا کربــــــــــــلا ...
هر که میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
جدیدترین سرودهی سیدحمیدرضا برقعی در رثای جناب عابس
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
این شعر و مرثیه قدیمی رو دیروز باید درج میکردم اما نه حسی بود و نه حالی
همان عبایی که پنج نفر را در آغوش خود میگرفت
تمام جسم اکبر را به خیمهگاه نبرد ...
جوانان بنی هاشم بیایید ...
این که پارههای تن زینب در کربلا میماند حرفی نیست
حرف این است
برای خودش هم تنی بماند ثواب دارد !
دلهره دارم علی جان، متلاشی نشوی
درد سر می شود این پا به زمین کوفتنت
چاره ای نیست قرار است که اکبر نشوی
می نشینم که ببینم علی اصغر شدنت
***
( اَلسَّلامُ عَلَی مَن أریقَ بِالظَلمِ دَمُهُ )
( سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد ) ... 11 روز تا عاشورا ...
دیگر این نوکرِ تو، گریهکُن سابق نیست !
رفتم از دست، نگاهی به دل ما هم کن !