گیله مرد

مهدی فرازی (س س ع خ)

گیله مرد

مهدی فرازی (س س ع خ)

گیله مرد

حضرت روح الله:
« ما وارث 14 قرن شهادتیم. »
-----------
اینک مائیم...
وارثان صبح در سپیده دم تاریخ
----------
وبلاگ دوم بنده :
kafshdareharam.blog.ir
(بچه محل حضرت معصومه(س) )

آخرین نظرات

۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ashoura» ثبت شده است

جوانان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر خیمه رسانم

همان عبایی که پنج نفر را در آغوش خود می‌گرفت
تمام جسم اکبر را به خیمه‌گاه نبرد ...

جوانان بنی هاشم بیایید ...
                                    روضه حضرت علی اکبر علیه السلام با نوای حاج منصور أرضی
 
                                   

 

تنها تو بودی، ای علی اصغر که خوب فهمیدی ...
استخوانی که در گلوی جدت علی بود سه‌شعبه داشت:
قاسطین، مارقین، ناکثین
و فقط شش ماه، علی بودن را طاقت آوردی ...

خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد

                حالا پدرت یک قدم می‌رود بر می‌گردد

                                        می‌رود بر می‌گردد

                                         می‌رود...


قاصدک را فوت هم کنی پرپر می‌شود

چه برسد به تیر سه‌شعبه ...

این که پاره‌های تن زینب در کربلا می‌ماند حرفی نیست
حرف این است

برای خودش هم تنی بماند ثواب دارد !


نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر
بلند مرتبه پیکر  بلند بالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت  هرجا سر

قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

                                                                                                       بسیجی بی سر شهیدرضا شاطری

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد


به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها
لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی‌اش آب کُند دریا را

آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق‌القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو

نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو

تو در نمازی و چون گوشواره می‌لرزد
شکوه عرش خدا، شانه‌های محکم تو

به رمز و راز سلیمان چگونه پی‌ببرم؟
به راز  عِزّةُ للّه  نقش خاتم تو

کاش سهراب اینگونه می‌گفت: 

آب را گل نکنید ...

شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش

زخم و خون بر اندام

می رسد تا که از این آب روان

پُر کند مشک تهی،‌ ببرد جرعه آبی

برساند به حرم، تا علی اصغرِ بی‌شیر رباب

نفسش تازه شود و بخوابد آرام

و بخوابد آرام ...                                        آب را گل نکنید ...

دلهره دارم علی جان، متلاشی نشوی

درد سر می شود این پا به زمین کوفتنت

چاره ای نیست قرار است که اکبر نشوی

می نشینم که ببینم علی اصغر شدنت

***

( اَلسَّلامُ عَلَی مَن أریقَ بِالظَلمِ دَمُهُ )

( سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد )                 ... 11 روز تا عاشورا ...

تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

   هیچکس حدس نمی زد که چنین سر برسد

پدرش چیز زیادی که نمی خواست،‌ فرات

   یکی دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟

با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره

   چه نیازی به سه‌شعبه است که تا پر برسد


                                                                  ای اهل کوفه رحمی این طفل جان ندارد ...

تصویر قشنگیست که در عرصه‌ی محشر

ما گرد حسینیم و بهشت است که مات است

دیگر این نوکرِ تو،‌ گریه‌کُن سابق نیست !

رفتم از دست، نگاهی به دل ما هم کن !

دارند گوشه‌کنار شهر تکیه می‌زنند


من در غم بی‌ تکیه‌گاهی زینبم ...