نزد طبیب رفتم و درمان تو را نوشت
یک کربلا مرا ببری خوب میشوم
حسین جان !
از "همه" دست کشیدم که تو باشی "همه" ام
با تو بودن ز "همه" دست کشیدن دارد
تنگ غروب عرفه غم توو دلم پا میگیره
دلم هوایی میشه و بونهی آقا میگیره
این روزایی که دم به دم غریبی رو حس میکنم
با گریه یاد غربت عزیز نرگس میکنم
تا که بیای تو از سفر تا که ببینی حالمو
نذر نگاهت میکنم این اشکای زلالمو
اسعدالله ایامکم
***
کوفه آبروخوار است !
با حرم میا اینجا ...
ابرها نمی گریند
بادها نمی رقصند !
وضع عید قربانم
حال کربلا دارد ...
ارباب روزگاریست به رویای حرم دلبستم
چقدر صحن تو زیباست مرا هم دریاب
دست من نیست که این بیت شده ورد لبم
حرمت قبلهی دلهاست مرا هم دریاب
از غم و هجر حرم پیر شدم میدانی
عشق من گنبد سقاست مرا هم دریاب
کاش میشد دل دیوانه کمی پر بزند
به در قصر حسین بن علی سر بزند
دست بر سینه گذارید مرا داخل قبر
نکند شاه بیاید به گدا سر بزند
***
مادرم حضرت زهراست
به روی قبرم بنویسید
زخویشان اباعبداللهست
نامت هنوز هم هیجان میدهد مرا
این پرچم شماست تکان میدهد مرا
در ازدحام روز قیامت، دلم خوش است
انگشت مادر تو، نشان میدهد مرا
عالم بدون روضهات، از پوچ کمتر است
یک چایریز هیئت، از شاه برتر است
روضههای تو حسین، قلب مرا ویران کرد
وادی جنس غمت، جسم مرا بیجان کرد
بعد مستی و جنون بر در خانت ارباب
چایی روضهی تو، حال مرا میزان کرد
زائر همیشه بعد نجف کربلا رود
یعنی غدیر، اذن دخول محرم است
باید شویم غدیری، قبل از محرمی شدن
ذکر علی(ع)، ضامن اشک محرم است
نفس باد صبا مشک فشان هم بشود
باز عطر حرمت، رونق عطاریهاست ...
***
ابر و باد و مه و خورشید و فلک یک شعر است
هر نسیم حرم کرب و بلا را عشق است ...