
حجم: 23.7 مگابایت
روضهخوانی حاج مهدی سلحشور برای دخترش معصومه خانوم
(هیأت فاطمیون قم - محرم 93)
دل داده ام به روضه ات دردم دوا شود
دیگر دلی نمانده برایم که وا شود
یک جرعه از نگاه تو یعنی تمام عشق
وقتی به درد کرب و بلا مبتلا شود
پ.ن: دل من کربلا میخواد ...
درونِ طالعِ امســــــــالِ ما خــــدا بنویس
هر آنچه خیــــــر که باشد برای ما بنویس
ببین گنـــــاه دلـــــ♥ـــــم را ز پا در آورده
برایِ این دلِ درمانــــده ام شِفــــا بنویس
درونِ دفترِ خود از میانِ
منصب ها
همیشه روبرویِ اسمِ من، گـــــــدا بنویس
بیا و یکسره کن کار را دگر امســــال
خودت ظهــــــورِ خودت را دگر بیا بنویس
یا برایِ من و اربعیـــــــــــنِ امسالــــــم
اگر که زحمتِتان نیست، کربــــــــــلا بنویس
دوباره کربــــــــــ و بـــــــلا گفتم و دلـــــ♥ــــم لرزید
خودت کمک کن و باقیِ روضه را بنویس
ببخـــــش خاطرتـــــــــــــان را اگر میازارم
اگر که صحبتِ سیلــــــی است بی هوا بنویس...
(شعر: محمد رسولی)
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
این شعر و مرثیه قدیمی رو دیروز باید درج میکردم اما نه حسی بود و نه حالی
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجرهء وحی! صبح زود بهشت
"اذا تنفس ِ" باران هوای شبنم تو
تو در نمازی و چون گوشواره میلرزد
شکوه عرش خدا، شانههای محکم تو
به رمز و راز سلیمان چگونه پیببرم؟
به راز عِزّةُ للّه نقش خاتم تو