در درون خودش کلنجاری داشت باخودش، برای کسی اشکار نمیکرد،اما گاهی توی حرفهایش میزد بیرون.هربار که برمیگشت ومینشستیم به حرف زدن
حرفهایش بیشتر بوی رفتن میداد
و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی میتوانستی بفهمی که هرروز دارد قدمی را کامل میکند
آن اوایل یک بار که از معرکه برگشته بود وسط حرفهایش خیلی محکم گفت :
جانفشانی اصلا کار اسانی نیست
بعد تعریف کرد که انجا در نقطه ای باید فاصله ای چندمتری را در تیررس تکفیری ها میدوید و توی همین چند متر دخترش امده جلوی چشمش
بعد توضیح داد که تعلقات چقدر مانع شهادت شهید است
تمرین های زیادی رو توی یکی دوسال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه راهم برید
این بار که میرفت به کسی گفته بود
این دفعه از کوثر بریدم
به نقل از دکتر احمد رضا بیضایی برادر #شهید_محمود_رضا_بیضایی